طلوع آفتاب روز آخر
سعی میکنم به طلوع آفتاب در آخرین روز برسم
طلوع آفتاب: ۰۶:۱۴:۴۳
نرفته ها : روستاهای تنگ و درک (تلاقی کویر و دریا)
سعی میکنم به طلوع آفتاب در آخرین روز برسم
طلوع آفتاب: ۰۶:۱۴:۴۳
نرفته ها : روستاهای تنگ و درک (تلاقی کویر و دریا)
ساحل تیس. قشنگ بود
بعد غارهای سه گانه تیس
غارها تو اون ارتفاع جالب بود
ولی خب غار فقط غارهای همدان
قلعه تیس.قلعه پرتغالی ها اصلا بهش نرسیده بودن. معاشرت با بلوچ های اونجا. خیلی تحویلم گرفتند. روی دیوار قلعه بسی راه رفتم
ولی در کل خیلی جالب نبود 
پلاژ ساحلی تیس. برای شب خوابیدن و مسافران عالی بود
اینجا پلاژ های کوچیک را کرایه می دادند
ساحل پزم. بی نظیر. بکر و دست نخورده. چون از شهر یه مقداری دور بود خیلی ها نمی اومدن سمت اینجا
تو این ساحل انواع پرنده وجود داشت
کنارک و بازارش. خیلی دوست نداشتم
با اینکه اجناس استوک بود ولی من که خرید نکردم
حیف وقتی که گذاشتم. خیلی دقیق متوجه نشدم اونجا چیه وگرنه نمی رفتم
پیتزا زدم در منطقه آزاد. یه جای بسیار خوشگل
و برگشتم هتل
شب آخر
بلیط برگشت را اوکی کردم
خدا بخواد فردا بر میگردم
دیشب با راننده هماهنگ کردم برای ظهر
صبح خدا بخواد بعد صبحانه میرم بازار گردی
میخوام یه لباس بلوچی هم بخرم
دگر چی
بالاخره بعد دو شب یه خواب حسابی رفتم
حتی با وجود پشه
اینجا هوا نسبت به اصفهان خیلی گرمتره
هوا الان بیست درجه است
اینم یه قسمت از فیلم ساحل بریس
امیدوارم خوشتون بیاد
اون پایین فیلم ⏬⏬
روز دوم
بعد از خوردن صبحانه، اتفاقی با یک راننده اهل بیرجند آشنا شدم و شدیم همسفر.
دریای بزرگ
اسکله ی رمین. قایق های ماهیگیری و ساحل صخره ای. مرکز فروش ماهی. روزهای تعطیل ماهی ندارند
در این اسکله قایق ها، لنج ها و تورهای ماهیگیری خیلی تماشایی بودند
دریاچه صورتی
درخت مکر زن. یا انجیر معابد. دست فروش ها اینجا بودند
بندر گواتر. دولفین ها. جنگل حرا
ساحل بریس. بسیار زیبا و دوست داشتنی
شام همبرگر زدم
و بعد رفتم منطقه آزاد چابهار
قیمتا تقریبا بالا بود
بازار تیس هم رفتم
با آقای س..اری هماهنگ کردم برای فردا ظهر
ظهر رسیدم
تحویل اتاق
دوش با آبی که خیلی گرم نبود ولی خوب بود
هتل س...پی..ده چابهار
ناهار در رستوران بلوچ خیابان امام چابهار
سفارش ماهی شوریده
و ترشی انبه فوق العاده ی آنجا 
بعد رفتم پارک ساحلی لیپار
شنا کردم
آب خنک بود البته
بعد شنا آفتاب گرفتم. خوب و باحال
تا غروب آفتاب بی نظیر آنجا
خسته تا منطقه ی آزاد چابهار قدم زدم. ولی خیلی خسته بودم با تاکسی برگشتم هتل
در بازار قدم زدم و مقداری خرید کردم ...
بوی عالی ادویه های اینجا دیوانه کننده است
و مردم خونگرمی که با سوال تو کامل برایت توضیح می دهند
...
از عطریات و ادویه ها هر چی بگم کمه ...
برگشتم هتل
حاضری و خواب
قبلش روی تخت های ورودی هتل دراز کشیدم
موش هایی که از شاخه ی درختان به این طرف و اون طرف می رفتن
بالای سرت
از مسئول هتل مقداری سوال پرسیدم
و خواب
خوابی با پشه ها که نذاشتن بخوابم 